جوان تر که بودم گمان نمی بردم که پیری بتوان هیمنه ی قدرتم را به تاراج برد.......

برای خودم  تارهایی سپید درموها و چروک هایی

 در جای جای صورت حتی........اما افسوس که دیر فهمیدم که میانسالی مهمان وجودت نیست که به امر

خودت د ر جایی که تعیین می کنی بنشیند.......او وارد می شود اول بیصدا اما کم کمک صدایش را در

جای جای تنت به وضوح و گاهی دردناک می شنوی......

کاش می دانستم که وقتی جای خالی همه را در زندگی پر می کنم .....بی آنکه دمی را برای بازسازی و تقویت

بدنم اختصاص بدهم.....یک روز در میان انبوه کارها و وظائف گیر می افتم........کسی یادش نمی افتد

که چطور پشت سر من قایم شده و من ......طور او را بر دوش کشیده ام!!!!!!جای خالی را رویم نشد

پر کنم.خودتان زحمتش را بکشید.....

حالا وقتی میان حجم کارها و درد نفس گیر پاها و تنگی نفس گیر کرده ام دلم می خواهد زمان به عقب

برگردد...........تا بتوانم برای سلامتی ام بیشتر وقت بگذارم......چیزی که در لیست وظائفم

از قلم انداختم!!!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
گیل بانو جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 19:21 http://banooye-gilak.blogfa.com

سلام دوست عزیز. خیلی وقته دنبالتم. وبلاگ قبلیت یکجور عجیبی شده که نمیشه توش کامنت گذاشت. نگرانت بودم. امیدوارم همه چیز خوب باشه. خوشحالم که دوباره یافتمت.

سلام.ممنونم از لطفت...آره انگار اونجا باز نمیشه.اینجا هم راحت نیستم.اما چاره ای نیست.عادت می کنم.می کنیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.